چند ماهی از درمانم میگذره، دقیقتر بگم شش ماه و بیست و دو روزه که هر روز دارم قرص میخورم. قرصی که خیلی سخت توی این آشفته بازار پیدا میشه. قرصی که تا دو ماه اول عوارضش خیلی بیشتر از جنبه درمانش بود و هم روحی هم جسمی بهم آسیب میزد. اونقدر که چشمهای نگران مامان منو از ادامه درمان منع میکرد. تنها دلیلی که باعث شد قوی بمونم و ادامه بدم چندتا ویدیو و کلیپ از یوتیوب بود. آدمهایی مثل من که این درمان رو انتخاب کرده بودن و همه ی روزهای سختشون رو باهات شریک میشدن و تو با خودت فکر میکردی تنها نیستی، که وقتی فلانی از فلان کشور تونسته تو هم میتونی، که وقتی درمان شده تو هم میشی و بالاخره یه روزی از شر دغدغههای تموم نشدنیاش خلاص میشی. یه وقتها آدم باید خودش، خودش رو دلداری بده. واسه منِ خوددار و درونگرا این یه وقتها میشه اکثر وقتها، میشه همیشه. از یه جایی به بعد با خودم عهد بسته بودم که از درد و غم و اینجور چیزها نگم و ننویسم ولی وقتی دیدن اون ویدیوهای یوتیوب برام انگیزهای واسه قوی تر بودن، شد با خودم فکر کردم نه اتفافا گاهی هم باید درد و غمت رو با آدمها شریک بشی تا از تجربههات استفاده کنن و بدونن که تنها نیستن.
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما ..
هم ,یه ,رو ,تو ,درمان ,میشه ,یه وقتها ,قرصی که ,که وقتی ,با خودم ,تو هم
درباره این سایت